جدول جو
جدول جو

معنی کمین آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

کمین آوردن
کمین کردن
تصویری از کمین آوردن
تصویر کمین آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کین آوردن
تصویر کین آوردن
انتقام کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمان خوردن
تصویر کمان خوردن
تیر خوردن: (وه چه طبع است که دادست خدادست ترا هر که یک تیر ترا خورد کمانرا هم خورد)، (قاسم مشهدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه آوردن
تصویر کینه آوردن
انتقام کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین خوردن
تصویر زمین خوردن
Flop, Trip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
падать , спотыкаться
دیکشنری فارسی به روسی
падати , спотикатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
गिरना , ठोकर खाना
دیکشنری فارسی به هندی
سقط , تعثّر
دیکشنری فارسی به عربی
넘어지다 , 걸려 넘어지다
دیکشنری فارسی به کره ای
পড়ে যাওয়া , পা ফাঁকি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
گرنا , ٹھوکر کھانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چین آوردن
تصویر چین آوردن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کید آوردن
تصویر کید آوردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر کردن، شید آوردن، ترفند کردن، حقّه زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، تبندیدن، مکر کردن، دستان آوردن، اورندیدن، فریفتن، تنبل ساختن، نارو زدن، گول زدن، پشت هم اندازی کردن، سالوسی کردن، غدر اندیشیدن، خدعه کردن، غدر داشتن، چپ رفتن، مکایدت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
پنهان شدن بقصد کسی یا چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین بردن
تصویر کمین بردن
کمین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
Ambush, Lurk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
zastawiać zasadzki, czaić się
دیکشنری فارسی به لهستانی